شاعر گمنام کاشانی را می شناسید؟

کاشان گردنویسنده: کاشان گرد
بازدید: 1,745 بازدید
شاعر گمنام کاشانی را می شناسید؟

سعید قصاب شاعر گمنام کاشانی را می شناسید؟

سعید قصاب کاشانی شاعر گمنام دوره‌ی صفویه در کاشان به دنیا اومده و یه مدتی هم در این شهر زندگی می‌کرده. پرتو بیضائی شاعر نامی و توانمند، اولین بار به صورت تصادفی موقع زیارت مقبره محتشم کاشانی رباعی زیر رو با تخلص «قصاب» روی قطعه سنگی که بالای مقبره نصب شده بود رو دید و این شاعر گمنام ( قصاب کاشانی) رو پیدا کرد.

رباعی این بود:

این منزل پر فیض که جای الم است بی فاتحه از درش گذشتن ستم است

باید بادب گذشت زین در قصاب این جای رفیع مدفن محتشم است

شاعر گمنام کاشانی را می شناسید؟

سعید قصاب سواد نداشت اما چیزی نزدیک به 3000 بیت سروده و به خاطر شغلش که قصابی بود تخلصش هم به همین اسم شده.

از تاریخ تولد و فوتش اطلاع دقیقی در دست نیست و به صورت تخمینی به قرن دوازدهم هجری قمری برمی‌گرده ولی اواخر عمرش شغل قصابی رو رها کرد و ساکن مشهد شد و بعد از یه مدتی همونجا از دنیا میره و دفن میشه و محل دفنش هم مثل خودش گمنام باقی میمونه. کلا تو شعرهاش از امور زندگیش چیزی نگفته و شیوه کلیم و صائب را پیشه کرده و اشعار زیادی سروده که تعداد 2463 بیت اون در دیوانی جمع آوری و چاپ شده.

شاعر گمنام کاشانی را می شناسید؟

کلیات دیوانش که حدود 1500 بیته، در کتابخانه احمد شاه، پادشاه دهلی پیداشده. دیوان قصاب کاشانی به تصحیح و مقدمه شاعر فقید پرتو بیضائی در آذر سال ۱۳۳۸ شمسی توسط کتابخانه ابن سینا به چاپ رسید. این دیوان، قسمتی از اشعار شاعر گمنام قصاب کاشانیه که تا اون زمان جمع آوری شده. در مجموعه‌ی دیوان های مجلس هم حدود هشتصد بیت از غزلیاتش ( از ردیف الف تا د ) موجوده.

مرحوم پرتو بیضائی در مقدمه و شرح حال قصاب (دیوان قصاب) نوشته: “پس از پی گیری های مداوم چندین نسخه از اشعار قصاب کاشانی را بدست آورده و سعی نمودم با استفاده از تذکرهای مختلف شرح حالی از این شاعر گمنام پیدا نمایم” (که البته این کار محقق فقید با زحمات فراوان روبرو شده).

در دو تذکره حزین و صبح گلشن نوشته شده: “سعید قصاب، شعر بسیاری از مردم حفظ داشت و به مجلس شعرا رفته در گفتن غزل ها با ایشان موافقت کردی مکرر شعر خود را در خدمت مرحوم میرزا صائبا خوانده و…”

غزل زیر از اوست :

آنچه ناید هرگز از دست تدبیر است و بس

گردنم در حلقه فرمان تقدیر است و بس

بس ندارد الفتی با یکدیگر آب و گلیم

روز و شب ویرانه ام در فکر تعمیر است و بس

آنکه هرگز در میان حلقه هم صبحتان

کفش در پایم نسازد تنگ زنجیر است و بس

بس هدف گشتم زهر جانب خدنگ غمزه را

قوت پرواز بالم از سر تیر است و بس

آنچ در خلوتسرای دوست هر شب تا سحر

روی گردان از دعایم گشته تأثیر است و بس

میرود از سر غرور جهل چون مو شد سفید

زهر را در عالم حکمت دوا شیر است و بس

بر نمی آید زمن «قصاب» کاری در جهان

آنچه میاید زمن هرلحظه تقصیر است و بس

اما آن‌چه جسته و گریخته از بیان او درک می‌شود مردی کاسب و تهیدست و به‌طور قطع و یقین حرفهٔ او قصابی بوده و به همان جهت تخلص خود را «قصاب» قرار داده و در مقاطع بعضی غزل‌ها از حرفهٔ خود مضامین عالی برآورده که از آن جمله‌است

قصاب دور دیده ز مژگان شوخ او
از هر طرف ز بهر دل ما قناره‌ای‌ست

آثار قصاب کاشانی

در سال ۱۱۷۶ ق کلیات دیوان او که در حدود هزاروپانصد بیت بود، در کتابخانهٔ احمدشاه، پادشاه دهلی، بوده‌است. در مجموعهٔ دیوان‌های مجلس، حدود هشت‌صد بیت از غزلیات او (از ردیف الف تا د) موجود است. «دیوان اشعار» وی برای اولین‌بار در ۱۳۳۸ ش با تصحیح و مقدمهٔ پرتو بیضائی به چاپ رسید.

دیوان شاعر گمنام کاشانی را می شناسید؟

تاکنون با پنج تصحیح منتشر شده‌است:

  • حسین پرتو بیضایی، تهران: انتشارات ابن‌سینا، ۱۳۳۸
  • محمد عباسی، تهران: مؤسسه خدمات چاپ، ۱۳۶۲
  • غلامحسین جواهری (وجدی)، تهران: انتشارات سنایی، ۱۳۶۳
  • احمد کرمی، تهران: انتشارات ما، ۱۳۷۹
  • حسن عاطفی، کاشان، انتشارات ارمغان ادب، ۱۳۹۹

 

و در آخر نوشته شاعر گمنام کاشانی را می شناسید؟ شعری از او ختم کننده کلام است.

بس که بر جانم ز مژگانت خدنگ افتاده است

وسعتی خواهم که بر دل کار تنگ افتاده است

تا تو با این آب و رنگ آهنگ گلشن کرده ای

گل ز شرم عارضت از آب و رنگ افتاده است

یک دل مجروح با چندین غم او چون کند؟

میهمان بسیار و ما را خانه تنگ افتاده است

تا قیامت زنده در گور است مانند نگین

هر که در دنیا به قید نام و ننگ افتاده است

دسته بندی دسته‌بندی نشده
اشتراک گذاری
نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نه + هفده =

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت